جدول جو
جدول جو

معنی حجه الدین - جستجوی لغت در جدول جو

حجه الدین(حُجْ جَ تُدْ دی)
ابوجعفر یا ابوعبدالله محمد بن ابی محمد بن ظفر صقلی مکی موصوف به حجهالدین و معروف به ابن ظفر نحوی لغوی از فضلای ادبا که در شهر صقلیه متولد و در مکه نشو و نما کرده و مسافرتها نموده. او راست: 1- الاستنباط المعنوی. 2- الاشتراک اللغوی. 3- انباء نجباء الابناء. 4- حاشیۀ درهالغواص حریری. 5- خیرالبشر بخیر البشر. 6- سلوان المطاع فی عدوان الاتباع. 7- شرح صغیر مقامات حریری. 8- شرح کبیر مقامات حریری. 9- الینبوع در تفسیر قرآن مجید. وی در سال 565 هجری قمری در شصت و هشت سالگی در شهر حماه درگذشت. (ابن خلکان ج 2 ص 101) (معجم الادباء ج 19 ص 48) (معجم المطبوعات ص 949) (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حجت الدین
تصویر حجت الدین
(پسرانه)
آنکه دلیل و برهان دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نجم الدین
تصویر نجم الدین
(پسرانه)
آنکه چون ستاره ای در دین می درخشد، نام عارف بزرگ و نامدار قرن هفتم، نجم الدین رازی
فرهنگ نامهای ایرانی
(حِکْ کَ تُلْعَ)
خارش و خنش که در پلک پدید آید
لغت نامه دهخدا
(ثِ قَ تُدْ دی)
نجیب الملک. نام وی در قطعه ای از اثیرالدین شرف الحکماء الفتوحی المروزی از مشاهیر و معاریف مرو که عوفی ترجمه وی را در شعراء آل سلجوق (خراسان) آورده است دیده میشود و آن قطعه اینست:
ای مایۀ هنر ثقه الدین نجیب ملک
آنی که چون کف تو به نیسان سحاب نیست
چون نظم و نثر خلق تو پاک و لطیف و خوش
درّ ثمین و آب گل و مشک ناب نیست
تا گشت روز و شب ز تو بیدار بخت تو (کذا)
در چشم شوربخت عدوی تو خواب نیست
مهمان بنده اند گروهی که در هنر
نزد فلک سؤال یکی را جواب نیست
از شاعر و منجم خود ده زیادت اند
راوی و مطرب و زنخی را حساب نیست
بردند آب روی و شد از شرم هر یکی
رویم پر آب دیده که در کیسه آب نیست
خرجی که بود خواهد، توزیع کرده اند
برنام خواجه بیش سبوی شراب نیست
لغت نامه دهخدا
(حِ نُدْ دی)
ابن تغلب. ملقب به شریف. صاحب درۀ سربام از اشمونیان است و دروۀ شریف بدو منسوبست با ملک ظاهر ایوبی درافتاد و شکست یافت و او را در اسکندریه بدار کشیدند. (صبح الاعشی ج 1 ص 359)
لغت نامه دهخدا
(نَ مُدْ دی)
عبدالغفار قزوینی، ملقب به نجم الدین. صاحب کتاب السماوی الصغیر در فقه شافعی است. وی به سال 665 یا 668 ه. ق. درگذشته است. رجوع به کشف الظنون و شدالازار ص 200 و 71 و ریحانهالادب ج 4 ص 171 شود
مولانا نجم الدین، محمود بن ابراهیم بن علی کازرونی، معروف به اصم و ملقب به نجم الدین. از حافظان و محدثان و ادبای قرن هشتم هجری شیراز است. رجوع به شدالازار ص 106 شود
احمد بن ابوبکر محمد نخجوانی. وی شارح اشارات و قانون ابن سیناست. جز این از حال وی اطلاعی نیست. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 168 و روضات الجنات ص 77 شود
محمد کابلی، معروف به ملا قاسم گاهی. از شاعران قرن دهم هجری است. رجوع به گاهی و نیز رجوع به تذکرۀ علمای هند ص 167 و ریحانهالادب ج 3 ص 350 شود
احمد بن علی بن الرفعه. وی بر کتاب الوسیط غزالی شرحی نوشته است در 60 مجلد بنام المطلب. رجوع به غزالی نامه ص 234 شود
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ تُدْ دی)
نحوی. عیسی بن معلابن سلمه رقی ادیب. متوفی 650 یا بگفتۀ یاقوت 605 هجری قمری او راست ’تبیین الغموض فی علم العروض’ و ’دیوان شعر’ و ’المعونه’ در نحو. (هدیه العارفین ج 1 ص 809)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجر الدیک
تصویر حجر الدیک
سنگ خروس
فرهنگ لغت هوشیار